English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6532 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
with out any p to U بدون هیچ طرفداری ازاو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unprejudiced U بدون تبعیض یا طرفداری
i asked him a question U چیزی ازاو پرسیدم
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
To touch someone for money. U کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
favoritism U طرفداری
siding U طرفداری
sidings U طرفداری
favouritism U طرفداری
one sidedness U طرفداری
one tideness U طرفداری
adhesion U طرفداری
devotion U طرفداری
partiality U طرفداری
partisanship U طرفداری
prelatism U طرفداری ازمتران ها
to stand for U طرفداری کردن از
advocate طرفداری کردن
growthmanship U طرفداری ازرشد
germanism U طرفداری از المان
take the part of U طرفداری کردن
sides U طرفداری کردن از
he sided with us U طرفداری از ما کرد
party spirit U طرفداری حزبی
side U طرفداری کردن از
bias U طرفداری تعصب
biases U طرفداری تعصب
proslavery U طرفداری از برده فروشی
favor U طرفداری مرحمت کردن
royalism U طرفداری از رژیم سلطنتی
respect of persons U طرفداری و واهمه از کسان
advocated U طرفداری کردن حامی
favours U طرفداری مرحمت کردن
favouring U طرفداری مرحمت کردن
to take the p of a person U ازکسی طرفداری کردن
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U طرفداری مرحمت کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
favors U طرفداری مرحمت کردن
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
To take someones side . To side with someone. U از کسی طرفداری کردن
favored U طرفداری مرحمت کردن
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
advocates U طرفداری کردن حامی
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
favoring U طرفداری مرحمت کردن
advocating U طرفداری کردن حامی
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
world federalism U طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
feminism U عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
temperance U طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
royalism U شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
teetotal U وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
prohibitionism U طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
to stand up for U پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
favours U نیکی کردن به طرفداری کردن
favor U نیکی کردن به طرفداری کردن
favored U نیکی کردن به طرفداری کردن
favoring U نیکی کردن به طرفداری کردن
favors U نیکی کردن به طرفداری کردن
favour U نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring U نیکی کردن به طرفداری کردن
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
undoubted U بدون شک
ex U بدون
unstressed U بدون مد
ex- U بدون
bottomless U بدون ته
acheilous U بدون لب
indubitable U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
acheilos U بدون لب
undoubtedly U بدون شک
doubtlessly U بدون شک
wanting U بدون
not nearctic U بدون
obtrusively U بدون حق
sans U بدون
and no mistake U بدون شک
to a certainty U بدون شک
but U بدون
without U بدون
goalless U بدون گل
dimensionless U بدون بعد
unequivocally U بدون ابهام
unequivocal U بدون ابهام
unaligned U بدون صف ارایی
degas U بدون گازکردن
dealated U بدون بال
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
unmennerly U بدون اداب
unoccupied U بدون مستاجر
free from backlash U بدون لقی
safely U بدون خطر
unmannered U بدون اداب
deice U بدون یخ کردن
faultless U بدون خطا
consistently U بدون تناقض
undeviating U بدون تردیدرای
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
unfeigned U بدون تصنع
disconnectedly U بدون ارتباط
discontinuously U بدون اتصال
alcohol-free <adj.> U بدون الکل
unfinanced U بدون پشتوانه
unfunded U بدون سرمایه
unlined U بدون استر
constantly U بدون تغییر
undeviating U بدون انحراف
Nothing down. U بدون بیعانه.
unblushing U بدون شرم
unmaned U بدون سرنشین
unsprung U بدون فنر
unspotted U بدون الودگی
flavorless U بدون مزه
immusical U بدون هماهنگی
diamensionless U بدون اندازه
free from slip U بدون لغزش
diamensionless U بدون بعد
unceasing U بدون وقفه
failure free U بدون خرابی
involuntarily U بدون اراده
wing it <idiom> U بدون آمادگی
under one's own steam <idiom> U بدون کمک
to be sure <idiom> U مطمئنا ،بدون شک
workless U بدون عمل
toothless U بدون دندانه
air dry U بدون رطوبت
zero elasticity U بدون کشش
acranial U بدون کاسهء سر
continuously U بدون توقف
ametabolic U بدون دگردیسی
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
asymptomatic U بدون علامت
without recourse U بدون حق مراجعه
without recourse U بدون رجوع
excluding meals U بدون غذا
bloodless U بدون خونریزی
weanting U بدون بی منهای
anechoic U بدون انعکاس
immediately U بدون واسطه
ametabolous U بدون دگردیسی
unresponsive U بدون احتیاط
confidently U بدون شبهه
unfurnished U بدون اثاثیه
cold turkey U بدون آمادگی
faceless U بدون صورت
blankly U بدون مقصودیامعنی
unmanned U بدون سرنشین
vainly U بدون نتیجه
unselfish U بدون خودخواهی
faceless U بدون ویژگی
adrift U بدون هدف
unalloyed U بدون الیاژ
backless U بدون پشتی
acarpous U بدون میوه
undue U بدون مداخله
acold U بدون احساسات
acid free U بدون اسید
achromic U بدون ترخیم
achromatic U بدون ترخیم
achlamydeous U بدون پوشش
expired U بدون اعتبار
inoffensive U بدون زنندگی
backless U بدون پشت
unexceptional U بدون استثنا
unattended U بدون متصدی
by rote U بدون فکر
voteless U بدون رای
warless U بدون جنگ
wayless U بدون جاده
Recent search history Forum search
1postside
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
2In order to be interesting you have to be mean
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1leave the trial?
1free chlorine residual
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com